شب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی
Podcast door parsiadab .انجمن ادب پارسی
مثنوی زیبای «لیلی و مجنون» با عنوان «شبهای لیلی» اثر نظامی گنجوی است که با همآوایی (مهتاب حاجیمحمدی، ژاله افشار، سیروس ملکی و احسان شادمان و هدایت ...
Start 14 dagen gratis proefperiode
Na de proefperiode € 6,99 / maand.Elk moment opzegbaar.
Alle afleveringen
14 afleveringenشب های لیلی، داستان دلدادگی لیلی و مجنون از حکیم نظامی [https://www.youtube.com/playlist?list=PLUGGnO_taTqz0Amw34UCaBUAnVk-D1QCB] با همکاری ژاله افشار- مهتاب حاجی محمدی--- احسان شادمان--- سیروس ملکی.هدایت ساجدی نیا سرپرست گویندگان : دکتر مهتاب حاجی محمدی داستان لیلی و مجنون یکی از معروفترین آثار نظامی گنجوی، شاعر بزرگ ایرانی قرن ششم هجری است. این داستان عاشقانه، که بر اساس روایات فولکلور عربی شکل گرفته، به زیبایی توسط نظامی در قالب شعر به نظم درآمده است. محور اصلی داستان، عشق آتشین و نافرجام لیلی و مجنون است که در نهایت به تراژدی ختم میشود. خلاصه داستان: در آغاز داستان، قیس (مجنون) و لیلی دو کودک هستند که در مکتبخانه با هم درس میخوانند. قیس از همان ابتدا دلباختهی لیلی میشود. این عشق در طول زمان شدت میگیرد، به حدی که قیس به جنون میرسد و به او لقب مجنون داده میشود. همه او را دیوانه خطاب میکنند و عشق او به لیلی را ناپسند میدانند. خانوادهی لیلی، که از این عشق آگاه میشوند، مانع ازدواج لیلی و مجنون میشوند و لیلی را به مرد دیگری به نام ابنالسلام به عقد درمیآورند. اما لیلی به دلیل عشق شدید به مجنون، هرگز قلب خود را به شوهرش نمیسپارد و همچنان دلبستهی مجنون باقی میماند. مجنون که از این ماجرا بسیار رنجیده است، به صحرا پناه میبرد و در کنار حیوانات زندگی میکند. او روز و شب در غم لیلی میسوزد و با اشعار عاشقانهای که میگوید، به توصیف حال دل پر درد خود میپردازد. در نهایت، لیلی بیمار میشود و میمیرد. مجنون پس از شنیدن خبر مرگ او، بر سر قبرش حاضر میشود و در همانجا از غم عشق لیلی جان میسپارد. این داستان با مرگ هر دو عاشق به پایان میرسد و به عنوان یکی از تراژدیهای بزرگ عشق در ادبیات فارسی شناخته میشود. نظامی در این داستان، نه تنها عشق انسانی را توصیف میکند، بلکه به بیان مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی نیز میپردازد. عشق مجنون به لیلی، نمادی از عشق حقیقی و معنوی است که انسان را از خودبیخود کرده و به سوی کمال هدایت میکند.
با همکاری ژاله_افشار #مهتاب_ [https://www.youtube.com/hashtag/%D9%85%D9%87%D8%AA%D8%A7%D8%A8_] حاجی محمدی احسان_ شادمان #سیروس [https://www.youtube.com/hashtag/%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B3] _ملکی هدایت ساجدی سرپرست گویندگان : دکتر# مهتاب_ حاجی محمدی# گر در سرت هوای وصال است حافظا! باید که خاک درگه اهل هنر شوی در قوم عرب اینگونه رسم است که پس از اینکه شوهر بمیرد زن تا دو سال از خانه بیرون نیاید و روی خود را به کسی نشان ندهد. همین بهانه خوبی بود برای لیلی تا با یاد دوست خلوت کند. پس از گذشت روزگار فصل خزان از راه می رسد و به همراه این خزان، خزان عمر لیلی هم به پیشباز او می آید. لیلی ز سریر سر بلندی افتاد به چاه دردمندی شد چشم زده بهار باغش زد باد تپانچه بر چراغش تب لرزه شکست پیکرش را تبخاله گزید شکرش را بالین طلبید زاد سروش وز سرو فتاده شد تذروش در واپسین دقایق زندگی نزد مادرش به عشق مجنون اعتراف کرد و آخرین تمنای خود را با او در میان نهاد که زمانی که از این دنیا رفتم: فرقم ز گلاب اشک تر کن عطرم ز شمامه جگر کن بر بند حنوطم از گل زرد کافور فشانم از دم سرد خون کن کفنم که من شهیدم تا باشد رنگ روز عیدم آراسته کن عروسوارم بسپار به خاک پرده دارم وقتی مجنون از مرگ من آگاه شود حتما به اینجا می آید، او برای من عزیز است، تو هم عزیزش بدار و به او بی احترامی مکن. آواره من چو گردد آگاه کاواره شدم من از وطن گاه دانم که ز راه سوگواری آید به سلام این عماری چون بر سر خاک من نشیند مه جوید لیک خاک بیند بر خاک من آن غریب خاکی نالد به دریغ و دردناکی یاراست و عجب عزیز یاراست از من به بر تو یادگار است از بهر خدا نکوش داری در وی نکنی نظر به خواری من داشتهام عزیزوارش تو نیز چو من عزیز دارش دختر با گفتن راز عشق و دلدادگی قطره اشکی از دیده فرو بارید و در حالیکه نام معشوق بر لب داشت، جان داد. مجنون پس از شنیدن خبر مرگ لیلی گریان و خروشان بر مزار معشوق آمد و در شوشه تربتش به صد رنج پیچید چنانکه مار بر گنج از بس که سرشک لالهگون ریخت لاله ز گیاه گورش انگیخت خوناب جگر چو شمع پالود بگشاد زبان آتش آلود وانگاه به دخمه سر فرو کرد میگفت و همی گریست از درد کای تازه گل خزان رسیده رفته ز جهان جهان ندیده کار مجنون این بود که با حیوانات هر روز بر سر مزار لیلی برود و با او درد دل و گریه زاری کند. میداد به گریه ریگ را رنگ میزد سری از دریغ بر سنگ بر رهگذری نماند خاری کز ناله نزد بر او شراری در هیچ رهی نماند سنگی کز خون خودش نداد رنگی در نهایت یکروز که بر سر قبر لیلی آمده بود و سر بر مزار او نهاده بود، از خدا خواست که جانش را بگیرد که زودتر به عروس خود برسد. نالنده ز روی دردناکی آمد سوی آن عروس خاکی بیتی دو سه زارزار برخواند اشکی دو سه تلخ تلخ بفشاند برداشت بسوی آسمان دست انگشت گشاد و دیده بربست کای خالق هرچه آفرید است سوگند به هرچه برگزیداست کز محنت خویش وارهانم در حضرت یار خود رسانم آزاد کنم ز سخت جانی واباد کنم به سخت رانی این گفت و نهاد بر زمین سر وان تربت را گرفت در بر چون تربت دوست در برآورد ای دوست بگفت و جان برآورد مجنون بر سر قبر لیلی جان می دهد و به مرور زمان مردم متوجه مرگ او می شوند و او را در کنار لیلی به خاک می سپارند و داستان عشق آنها به افسانه ای زیبا و جاودانی تبدیل می شود.
با همکاری ژاله_افشار #مهتاب_ [https://www.youtube.com/hashtag/%D9%85%D9%87%D8%AA%D8%A7%D8%A8_] حاجی محمدی احسان_ شادمان #سیروس [https://www.youtube.com/hashtag/%D8%B3%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B3] _ملکی هدایت ساجدی سرپرست گویندگان : دکتر# مهتاب_ حاجی محمدی# گر در سرت هوای وصال است حافظا! باید که خاک درگه اهل هنر شوی
شب های لیلی قسمت دهم- ۱۰-# لیلی و مجنون نظامی
شب های لیلی قسمت نهم- ۹-# لیلی و مجنون نظامی
Overal beschikbaar
Luister naar Podimo op je telefoon, tablet, computer of auto!
Een universum van audio-entertainment
Duizenden luisterboeken en exclusieve podcasts
Geen advertenties
Verspil geen tijd met het luisteren naar reclameblokken wanneer je luistert naar de exclusieve shows van Podimo.
Start 14 dagen gratis proefperiode
Na de proefperiode € 6,99 / maand.Elk moment opzegbaar.
Exclusieve podcasts
Advertentievrij
Non-Podimo podcasts
Luisterboeken
20 uur aan / maand